۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

گزارش نمایشگاه نقاشی مهران زمانی

مریم خونساری

نمایشگاهی از آثار نقاشی مهران زمانی از ۱۶ تا ۲۱ مهرماه ۱۳۸۹ در گالری طراحان آزاد به نمایش گذاشته شد. مهران زمانی افزون بر فعالیت هایش در زمینه ی طراحی گرافیک، از سال ۱۳۶۱ تا کنون به نقاشی پرداخته و در هنرستان و دانشگاه نیز در همین رشته تحصیل کرده است. زمینه ی تابلوها را بافتی طلایی رنگ پوشانده که طرح هایی با خطوط سیاه بر آن ترسیم شده است و انتخاب این دو رنگ فضایی شرقی را در آثار او محسوس کرده است.
آثار نقاشی مهران زمانی پیش از این در نمایشگاه های گروهی دیگری به نمایش درآمده و مجموعه ی اخیر، نخستین نمایشگاه انفرادی او در زمینه ی نقاشی است. در یادداشتی به مناسبت همین نمایشگاه به قلم او چنین می خوانیم:
«
در دورههای مختلف فعاليت هنری همواره به دنبال يافتن شيوهای در هنر بودهام که بيان کاملتری از حقيقت موضوعات را در خود داشته باشد، و در هر زمان تلاش کردهام که همسو با تعريف خود از اين موضوع به نقاشی بپردازم. »
او در ادامه به حرکت ذهنی و عملی خود در نقاشی اشاره می کند که از طبیعت گرایی و به بیان خودش، برخورد عکاس گونه ی مطلق آغاز می شود و به مراحل دیگری مانند دوری از نگاه فیگوراتیو و دفورماسیون و در نهایت انتزاع منتهی می شود. زمانی در این باره می گوید:


« ...پس از مدتی سوال ديگری برايم به وجود آمد و آن وجود مفهوم درونی و واحد سوژه، فارغ از زمان و مکان بود. که به همين خاطر فاصله گرفتن از برخورد طبيعت گرايانه دقيق و دفورماسيون در کارهايم شروع شد.
بعد از گذشتن از اين دوره، اينکه بيان موضوع از زاويه ديد هنرمند به حس و برداشت او در زمان و مکانی خاص دلالت دارد و بر اساس درک هنرمند متغير است مرا به اين فکر وا داشت که به زواياي ديگر حقيقت که در طبيعت جريان دارد بپردازم، و در نهايت برای رسيدن به تعريفی نزديکتر و عميقتر از موضوع، آرام آرام از برخورد فيگوراتيو فاصله گرفتم. اين برخورد در ابتدا از دفورماسيون شروع شد و در ادامه به حذف زمان، سوژه، روايت و در نهايت به حذف تفکر علمی رسيد...
 با توجه به سوالات و تجربيات مختلفی که در رابطه با زوايای مختلف حقيقت داشتهام، آنچه امروز به آن فکر مي کنم اين است که موضوعات لزوما با يک شيوه نگرش قابل تعريف نيستند، و شايد حرکت در خلا بين تفکرات مختلف راه حلی براي تمرکز به کل مفهوم است. احتمالا دقيقا در مرکز دو قطب متضاد مکانی هست معلق و بي تفکر و دارای تمام تفکر و حقيقت که احتمالا حد فاصل تمامی معانی مختلف از همين نقطه می گذرد و من سعي دارم به آن برسم.»